میتوان گفت دنیایی که در آن زندگی میکنیم به خانۀ رنج و رهایی میماند که پر از درد و رنجهای گریزپذیر و گریزناپذیر است. حکیمی میگوید: «تا انسان، انسان است و تا خواستن هست، رنج هم کمابیش هست.» بنابراین دنیا و آدمیان ساکن آن چنان آفریده شدهاند که نمیتوانند بیدرد و رنج باشند. گویا سختی و رهایی از آن، از ویژگیهای فطری بشر است.
یکی از اساتید معارف اسلامی میگفت، آدمی دو دنیا دارد؛ یکی دنیای حقایق و واقعیتها و دیگری دنیای خیالات و گمانهزنیها.
در دنیای خیالاتِ آدمی، تنها آسایش و آرامش و خوشی و شادکامی و موفقیت و سعادت به چشم میخورد. آنجا بویی از فرازونشیبهای زندگی و ناملایمات آن به مشام نمیرسد؛ به همین خاطر وقتی آدمی بهطور غیرمنتظره به مشکلات برمیخورد، روحیهاش سست میشود و خودش را میبازد.
اما در دنیای حقایق، هم غم هست و هم شادی، هم دشواری و آسانی و هم پیروزی و شکست. در یک جمله میتوان گفت در دنیای حقایق باید خون جگر خورد.
برای اینکه بتوان درد و رنجهای زندگی را معنادار کرد، ابتدا باید آنها را به دو نوعِ گریزپذیر و گریزناپذیر تقسیم کرد و فهمید که کدام رنج، اجتنابپذیر است و راهحل و دوایی دارد و کدام اجتنابناپذیر است و هیچ مفری از آن نیست.
بعد از آن آدمی باید به دنبال دوا و راه گریز از رنجهای نوع اول شود، آنها را از میان ببرد یا از شدت آن بکاهد. نباید با اینگونه رنجها کنار آید یا دست روی دست بگذارد و تسلیم شود یا اینکه فقط دست به دعا بردارد. این رنجها درمانپذیرند، پس باید با هر روش ممکنی آنها را معالجه و درمان و خاستگاه رنج را ریشهکن کرد.
دستۀ دیگر شامل دردهای بیدرمانی میشود که آدمی در برابر آنها گریزگاهی ندارد. برخی از اینگونه رنجها شاید رنج محض باشند و هیچ فایده و سودی نداشته باشند، اما برخی دیگر (که کم هم نیستند) پشتشان گنج است و فایدهبخشاند؛ یعنی میتوان آنها را معنیدار کرد تا آسان و قابل تحمل شوند.
عارفان و الهیدانان در این باب آرای گوناگونی دارند که هرکدام میتواند مرهم و تسلی خوبی برای صاحب درد باشد.
برخی میگویند: این درد و رنجها برای آزمایش است؛ خدا بندگانش را مبتلا به رنج میکند تا آنها را بیازماید و بدین صورت راستان و پاکان را از دروغگویان و مدعیان و ظالمان جدا کند. همچنین زمانی انسان به پیشوایی و رهبریای میرسد که در آزمایش الهی پیروز و کامیاب شود.
برخی دیگر اما معتقدند که رنجها میآیند تا آدمی استکمال معنوی پیدا کند و از مقربان درگاه الهی شود یا اینکه میگویند: خود رنج علامت قرب و منزلت انسان است؛ زیرا خداوند دوستانش را مبتلا به رنج و مصیبت فراوان میکند.
عدهای دیگر هم بر این باورند که رنجها، مکافات و سزای اعمال سابق انسان است. شاید انسان در گذشته مرتکب عمل ناپسندی شده است که اکنون سزایش را در این جهان میبیند و بدین صورت اصلاح و تربیت میشود.
باری از آن جایی که خداوند، حکیم و مهربان است و خیر بندهاش را میخواهد، هیچ رنجی بیخیر و بیحکمت نیست؛ گاهی رنج میآید تا بنده را از گناه دور کند یا برایش توشۀ اخروی شود و گاهی هم آدمی از طریق رنجها میآموزد و پرورش مییابد و چهبسا انسان رنجدیده طعم خوشی و نعمت را بیشتر از دیگران درک میکند.
باری آدمی باید برای برونرفت از انواع سختیها خود را به صفات نیکویی چون یقین، صبر، استقامت، ایستادگی، توکل بر ذات یکتای خداوند، تدبیر و عقلانیت، دوراندیشی و تفکر و تضرع و زاری مزین کند و هرگاه به بنبست خورد و به خواسته و مرادش نرسید، اعمال و کردارش را بررسی و در بارگاه الهی توبه کند.
همچنین باید نگاه خود را به این موضوع معطوف کند که زندگی به ستیز با انواع مشکلات، نهراسیدن و تسلیمنشدن در برابر شرایط سخت، تحملِ ناملایمات و تلاش مداوم و ارادۀ محکم نیاز دارد.