همیشه فکر میکردم خلوت مفهوم خاصی دارد. این که باید به صورت فیزیکی از بقیه جدا شد و این تنهایی را با کتاب و آموزش و... پربار کرد. گمان میکردم این چنین تنهابودنها همانیست که گفتهاند انسان را رشد میدهد. اما به تازگی با مفهومی از خلوت و تنهایی آشنا شدم که نظرم را نسبت به ارزش خلوت عوض کرد.
در کتاب «مینیمالیسم دیجیتال» کال نیوپورت براساس نظر دو محقق خلوت را حالتی مربوط به ذهن میداند و بیان میکند: «حالتیست که ذهن شما را از گرفتن دادههای ورودی ذهن دیگران آزاد و رها میکند.» با این تعریف حتی در یک مکان شلوغ هم میشود تنها بود. فقط نباید اطلاعات و افکار فرد دیگری وارد ذهن شود.
و البته ممکن است این خلوت در آرامترین مکانها هم از بین برود. اگر اجازهٔ ورود دادهها را به ذهن بدهیم. این دادهها میتواند از طریق کتاب و پادکست و تلویزیون و موبایل منتقل شود. با این دادهها ذهن وادار میشود به اطلاعات واکنش نشان دهد و به جای تمرکز روی افکار و تجربیات خود بر اطلاعات ورودی تمرکز میکند.
در ستایش خلوت شاید همین کافی باشد که صاحبنظران آن را مکتب نبوغ میدانند.
ادوارد گیبن میگوید: «گفتگو درک و فهم را قوی میکند اما خلوت مکتب نبوغ است.»
بلز پاسکال میگوید:
«همهٔ مشکلات بشریت از ناتوانی انسان در آرامنشستن به تنهایی در یک اتاق سرچشمه میگیرد.»
بنجامین فرانکلین میگوید: «چیزهای خوب زیادی در مورد اهمیت تنهایی خواندهام. من خلوت را شفای ذهنی میدانم که به شدت بیمار و مشغول است.»
با توجه به مفهوم و ارزش خلوت لازم است هر فرد در کنار معاشرت اجتماعی دوزهای منظم خلوت را برای شکوفایی ذهنش در نظر بگیرد.