دیروز یکی از همکاران با نامۀ یک مادر دردمند دههشصتی آمد. مادر درمانده نامهاش را به خط خودش خطاب به یکی از علما و شخصیتهای دردآشنای جامعه نوشته بود و از ایشان برای فرزند جوانش که به سبب دوستی با رفقای ناباب گرفتار مشکلاتی شده، عاجزانه طلب دعا کرده بود.
تلخی محتوای نامه در کام همۀ ما نشست، اما خود این اتفاق برای ما شیرین بود. اینکه در جامعۀ ما مادرانی هستند که به قلم و کاغذ توجه دارند و برای نجات فرزندان خود هر دری را میزنند، اتفاقی بس خوشایند است.
چقدر وجود چنین مادرانی بابرکت است و چقدر جامعۀ ما به وجود چنین مادرانی نیاز دارد.
نگرانی برای فرزندان و داشتن دغدغۀ تربیت صحیح آنان همیشه در همۀ ادوار با مادران واقعی همراه بوده است، اما در عصر حاضر این نگرانیها بیش از پیش شده است.
در این چند سال اخیر با راهیافتن فضای مجازی به زندگی فرزندان، افتادن در دام دوستان ناباب معضلی برای خانوادهها شده است. خانوادهها پیش از این فقط نگران محیط بیرون از خانه بودند که مبادا آنجا در دام دوستان ناباب بیفتند و گرفتار معضلاتی چون کوچهگردی، اعتیاد، خشونت، تجاوز و سوءاستفادههای جنسی و انواع بزهکاریها شوند؛ اما فضای مجازی و تأثیرپذیری از آن، این معضلات را به شکلهای جدیدتری به جامعه عرضه کرده است.
به درددلهای مادران که گوش میکنیم، نگرانی را در تمام ابعاد وجودیشان حس میکنیم. آنها تمام تجربهها و آگاهیهای خود را بهکار میبندند و وقتی میبینند که موفق نمیشوند دست به دعا برمیدارند و ملتمسانه از خدا یاری میخواهند. حال زارشان خاطر هرکسی را میآزارد، اما عجیب که دل فرزندان نرم نمیشود. شاید در عصر کنونی تلفن همراه بدترین دوست ناباب فرزندان ما باشد. وابستگی به تلفن باعث شده است که آنان درک درستی از واقعیتها و احساسات حقیقی نداشته باشند، شاید برای همین دلشان با هیچ پند و دعا و رنجمادرانهای نرم نمیشود.
موردی بود که پدر با دیدن وضعیت دخترش که تمام وقتش را در شبکههای مجازی میگذراند، تلفن همراهش را میگیرد و به این ترتیب ارتباطهای مجازیاش قطع میشود. دختر برای ترساندن پدرش و یا تنبیه او دست به خودکشی میزند.
مورد دیگری که تلفن همراه را از فرزندشان میگیرند، چون متوجه دوستیهای غیرمعمول او میشوند، فرزند چندین و چند روز پرخاشگری میکند و به مدرسه نمیرود و غذا نمیخورد. خوشبختانه خانواده روی تصمیم خویش پافشاری میکنند و کوتاه نمیآیند و میگذارند فرزندشان خوب به اعمالش فکر کند.
اگر نگران دوستان ناباب فرزندانمان هستیم پیش از وقوع دنبال پیشگیری باشیم. مادران ما باید قبل از هرچیزی تلاش کنند که روشهای تربیتی نوین برای تربیت این نسل را بیاموزند، چراکه روشهای تربیتی نسل ما دیگر برای این نسل کارساز نیست. مادران بیش از پدران با فرزندان هستند و باید بیش از پدران سواد رابطه با فرزندان را بیاموزند. مادران نمونه در کنار دعاکردن از داشتن این سواد و تلاش برای تربیت صحیح فرزندان نیز غافل نیستند.
بدون شک هرچه تعداد چنین مادرانی بیشتر شود تعداد رفقای ناباب کمتر خواهد شد و هرچه تعداد رفقای ناباب کمتر شود جامعهای که فرزندان ما در آن زندگی میکنند سالمتر خواهد بود و نگرانیهای مادران هم کمتر میشود.
در کنار تمام تلاشها در دعاهایمان هم برای بیشتر شدن چنین مادرانی در جامعهمان دعا کنیم.