- حسین سلیمانپور
- روایت
میدان تقسیم، و در کنار آن پارک گزی که گرچه جاذبهٔ خاصی ندارد ولی به خاطر تجمعات اعتراضی مردم در آن خصوصاً در سالهای نزدیک علیه برخی سیاستهای اردوغان شناخته شده است، و در کنار آن خیابان استقلال، این منطقه را برای گردشگران خاص کرده است. در این میدان تا دلتان بخواهد هموطنانِ همیشه در صحنۀ ما حضور فعال دارند. شاید بدین خاطر که تورهای گردشگری بیشتر هتلهایی در همین حولوحوش رزرو میکنند. هموطنان در این میدان قدم میزنند، تماشا میکنند و برای کبوترهای آزاد و خوشنشین در آن، دانه میریزند.
- طیبه رادوزهی
- یادداشت
همیشه فکر میکردم خلوت مفهوم خاصی دارد. این که باید به صورت فیزیکی از بقیه جدا شد و این تنهایی را با کتاب و آموزش و... پربار کرد. گمان میکردم این چنین تنهابودنها همانیست که گفتهاند انسان را رشد میدهد. اما به تازگی با مفهومی از خلوت و تنهایی آشنا شدم که نظرم را نسبت به ارزش خلوت عوض کرد.
- فاطمه رحمتی
- یادداشت
صدایش در گلو خفه و نالههایش مثل نفسهای خشدار شده بود. تمام روز شیون سر داده بود و از خدا میخواست که او را هم ببرد. سه پسر جوان و نوجوانش یکجا با هم در دپوی سوخت طعمۀ آتش شده بودند. حتی نتوانسته بود صورتهایشان را ببیند و با آنها وداع کند. آنهایی که حضور داشتند هرکدام یاد داغ خود میافتادند. آن که ماشینشان در جاده تصادف کرده و شش نفر از خانوادهاش را یکجا از دست داده بود. آن که دو پسرش در آتش سوختند، ماشین بارش گازوئیل بود. آن که پسرش را تیر کرده بودند، تازه ازدواج کرده بود. آن که پسرش اعدام شده بود. آنکه دخترش سر زا رفته بود. آن که دخترش بهخاطر نداشتن دارو جان داده بود. و... . در این جمع هیچ امیدی به زندگی نبود.